۱۳۸۶ اسفند ۱, چهارشنبه

ولنتاين

1
خسته تر از اون بودم كه بتونم كاري بكنم. مي‌دونستم كه بايد كاري كرد، بايد عكس العملي نشون داد. اما نمي‌تونستم، خسته بودم، اونقدر كه حتي نمي‌تونستم كوچكترين حركتي بكنم. پس بي حركت باقي موندم و گذاشتم اتفاقي كه منتظرش بودم بيفته.
2
توي چشماش نگاه مي‌كردم. اما اون هيچ واكنشي نشون نمي‌داد. انگار اصلن منو نمي‌ديد. هر كاري كردم كه توجه‌اش رو جلب كنم نمي‌شد. دستم رو جلوي چشماش تكون دادم. صورتشو لمس كردم، موهاشو نوازش كردم، بوسيدمش. اما فايده‌اي نداشت، اون هيچ حركتي نمي‌كرد. ديگه نمي‌تونستم تحمل كنم.
3
فكر نمي‌كردم اين‌جا اين‌طور باشه. تصور ديگه‌اي داشتم. فكر مي‌كردم ديگه راحت مي‌شم. اما هنوز خسته‌ام. چيزي تغيير نكرده، همه چيز مثل قبله، جز اينكه الان اگر بخوام هم نمي‌تونم كاري بكنم.
4
برام خيلي سخت بود. هيچ‌وقت حتي تصور همچين كاري رو هم نمي‌كردم. اما كار ديگه‌اي از دستم بر‌نمي‌اومد. ديگه تحملش برام غير ممكن شده بود. اون اتفاق بايد مي‌افتاد. اينو خودشم مي‌دونست.
5
ننها خوبيه اين‌جا اينه كه ديگه لازم نيست نگران چيزي باشم. نگران اين كه حالا با كيه و داره چيكار مي‌كنه، يا اينكه كجا داره خوش مي‌گذرونه. اين‌جوري حتما اونم راحت‌تره.
6
عزيزم! مي‌دوني كه خيلي دوستت دارم، مي‌دوني كه حاضرم همه چيزمو به خاطرت بدم. فقط كافيه كه تو بخواي. فقط كافيه اراده كني تا ببيني دروغ نمي‌گم. تو هيچوقت منو دوست نداشتي، هيچوقت منو باور نكردي. هميشه فكر مي‌كردي كه دارم بهت دروغ مي‌گم. اما من واقعا دوستت داشتم.
7

كاش مي‌شد زمان رو به عقب برگردوند. كاش اين فرصت بود كه آدم به عقب برگرده و اشتباهات گذشته‌شو جبران كنه. اينو اين‌جا فهميدم. اين‌جا مي‌تونم هر چقدر كه بخوام براي خودم تو زمان گشت بزنم. برم روز اول مدرسه يا روز اولي كه اونو ديدم. كاش مي‌تونستم اون روزو عوض كنم.
8
خيلي دوست داشتم همه چيز دوباره از اول اتفاق مي‌افتاد. دوست داشتم برمي‌گشتم به اون روز كه اولين‌بار همديگه‌رو ديديم.
9
داره از اين‌جا خوشم مي‌آد. جاي خوبيه، كسي كاري به كارم نداره. نه نگراني، نه ترس، نه ... . اما يه حس عجيب نمي‌ذاره از همه چي لذت ببرم. انگار يه چيزي كمه. راستشو بخواي ... دلم برات تنگ شده. كاش تو هم اين‌جا بودي.
10
ديگه مدت‌هاست بهش فكر نمي‌كنم. انگار كلا تو زندگي‌م نبوده، به هر حال آدم بايد زندگي كنه. قرار نيست كه تا آخر عمر فقط به يه نفر فكر كنه. نه! راستش من ترجيح مي‌دم همه چيزو فراموش كنم. بايد يه زندگيه جديدو شروع كنم.